کلامی از جنس زلزله
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۱ ب.ظ
پرچینی که خوانده شد، کتاب نبود
هر خطش زلزله ای بود تا جای جای وجودت را بلرزاند
خود قیامتی بود تا لرزه افکند بر جانت تا چشم باز کنی و ببینی خود را در آینه ای به اعمال
زبان بگشایی، زبانی به شیرینی تکلمی لکنت بار از اوصاف مردی که وزن وزانتش آرام و قرار زمین بود
می خوانم :
وقتی که زمین می لرزد
وقتی که لرزیدن، لب گشودن است
وقتی که لرزیدن، چشم گشودن است.
- ۹۵/۰۲/۰۸
متن خوبی بود