طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و الحمدلله ربّ العالمین

از مترو که بیرون آمدیم یک آقایی چندتا کیسه به ما داد و گفت می شود از این کیسه ها استفاده کنید؟ چون اینها پلاستیکی هست که در طبیعت تجزیه می­شود. ما هم گفتیم بله و چه کار خوبی کردید. ایشون گفتند که در ضمن غرفه مان هم همین بغل متروست و می توانید در قرعه کشی ما شرکت کنید. ما هم گفتیم چشم ان شاالله برگشتی مراجعه می کنیم.

به نظرم سبک کارشان در جذب مخاطب بسیار خلاقانه و جالب بود و با خود گفتم حتما در راه برگشت به غرفه  سر خواهم زد.

در مسیر رسیدمان به غرفه خیلی به تبلیغ هایی که زده بودند دقت کردم و دیدم که برخی از آنها واقعا آدم را مشتاق می کند تا از انتشارات آن دیدن کند. همان طور که دنبال آدرس غرفه مدرسه قرآن می گشتیم، نقشه نمایشگاه را هم برای خودم ترسیم می کردم و دیدم که از نظر استراتژی قرار گرفتن، غرفه اصلی مدرسه بسیار جای مناسبی می­باشد زیرا :

1.        در بخش کتب عمومی بود

2.        در بین راهروهایی بود که انتشارات نامداری همچون سوره مهر و ققنوس قرار داشتند

3.        در بین غرفه های کودک، غرفه های دانشگاهی و کتب تخصصی، تقریبا در میدان این سه بود و همه نوع مخاطبی با رده های سنی مختلف از آنجا گذر می کردند

در بین مسیر فضای بیرونی تا غرفه به غرفه های دیگر نگاه می کردم و متوجه شدم از آنجایی که عموم جامعه در هفت سال اول یا دوم می­ باشند، دیزاین غرفه ها بسیار نقش موثری برای جذب مخاطب داشت، مثلا یک غرفه از امتیاز چند جلدی بودن کارهایشان استفاده کرده بودند و این را با جلوه خاصی به رخ مخاطب می کشیدند، برخی با جلدهای آن چنانی نمای غرفه خود را جذاب کرده بودند و برخی از عکس و پوسترهای مختلف برای دیزاین آن استفاده کرده بودند.

وقتی به غرفه رسیدیم به شخصه تو ذوق خود بنده خورد، چیدمان غرفه به گونه­ ای بود که احساس یک نوع نامرتبی و درهم ریختگی به آدم دست می­ داد. وقتی با سه آقایی که آنجا بودند صحبت کردم دیدم که خود مسئول غرفه در عرضه محصولات هم نقش مهمی دارد که می تواند به صورت های زیر به مخاطب کمک کند:

1.        نوع واکنش مسئول غرفه هنگام مراجعه افراد

2.        نوع ارتباط گیری او

3.        نوع مکالمه او

از آنجایی که مسئولین غرفه هیچ خبری از آمدن ما نداشتند به غرفه مجمع مدارس مراجعه کردیم و در آنجا غرفه را به ما سپردند و مسئولین آن به غرفه صحیفه رفتند.

این غرفه نیز دقیقا در راهروی اتصال بین کتب عمومی و کتب دانشگاهی قرار داشت و مخاطبین زیادی از آنجا عبور می کردند و ما بین دو غرفه ویراستاران و انشارات قاف که در مورد شهدا بود قرار داشتیم. در نگاه اول بنده فکر کردم که کتب بهم ریخته است اما بعد که دقت کردم دیدم نه چیدمان اینگونه است بعد از استقرار در یک ربع اول نشسته بودم و هرفردی که مراجعه می کرد اگر خریدی داشت بلند می شدم وگرنه که نسبت به مراجعه افراد واکنشی نشان ندادم. جذب نشدن مخاطب به غرفه باعث شد که یک دوری اطراف بزنم و غرفه های دیگر را ببینم که در این بین نکته مهمی را فهمیدم اینکه خیلی از افراد نمی دانستند چه می خواهند و اغلب با نوع برخورد و معرفی مسئول غرفه بود که تازه متوجه می شدند که چه کتابی برای آنها مناسب است. از این رو تصمیم گرفتم که با مخاطبین ارتباط برقرار کنم. هر مراجعه کننده ای که سمت کتب می آمد به احترام او بلند می شدم و سلام می کردم و از نوع نگاهش متوجه می شدم که به کدام سمت علاقه دارد و شروع به توضیح در مورد آن اثر می کردم و در لابلای آن با زیرکی خاصی به معرفی مدرسه قرآن می پرداختم و شناسنامه مدرسه را که همان صحیفه بود را به عنوان اثری تازه در عرصه ادعیه معرفی می کردم و خود اینکه همچین کتابی برای اولین بار توسط یک کانون عرضه می شود در جذب مخاطب بسیار موثر بود. ارتباط گیری با افراد باعث شد که مراجعه کنندگان بیشتری جذب شوند زیرا گذرا حرف های بنده را می شنیدند و از روی کنجکاوی مراجعه می کردند. در بین این مراجعه کنندگان نکته جالب توجه این بود که شاخص معرفی ما صحیفه شده بود و بسیاری از افراد آن را می شناختند. در برخی از ارتباط گیری ها حتی افراد لازم دانستند که خود را معرفی و نوع گرایش خود را بیان کنند تا از راهنمایی بیشتری برخوردار شوند مثلا آقایی که شاگرد علامه طباطبایی بود، خانمی که در دانشگاه عرفان می خواند و ....

با توجه به سه ساعتی که آنجا بودیم و زاویه دیدی که نسبت به نمایشگاه پیدا کردم حتما باید برای نمایشگاه ها و جاهایی که قرار است کتب مدرسه عرضه شود برنامه ریزی داشت و چند نکته قابل اهمیت است:

1.    کتب مدرسه از نظر محتوایی بسیار قوی و کامل می­باشند. برای القاء این ویژگی باید تدبیر کرد اعم از پیام های کوتاه از کتب، خلاصه ای در حد دو پاراگراف به زبان ساده از کتب، معرفی کتب به وسیله بنرها در مسیرهای مختلف(کاری که بسیاری از غرفه ها انجام داده بودند)

2.        عموما چشم ظاهری افراد بیشتر از چشم درونی آنها کار می کند و نوع چیدمان و نقشه اولیه ای که در ذهن مخاطب از غرفه ایجاد می شود بسیار مهم است

3.    از آنجایی که کتب ما عموما از نظر محتوایی با سایر کتب بسیار متفاونت است باید این تفاوت در مرحله اول هم قابل رویت باشد تا باعث جذب افراد بشود و برای این منظور باید فکری خلاقانه کرد

4.        افرادی که برای بودن در غرفه ها انتخاب می شوند باید افرادی فعال، شاداب و مسلط به کتب باشند

5.        از آنجایی که انتشاراتی مشابه مانند نام انتشارات ما فراوان است نوع بنری که برای نمایش این انتشارات استفاده می شود در جذب مخاطب بسیار موثر است

در آخر عرض کنم که ما گوهرهایی در صدف هایی پنهان داریم که برای معرفی آن باید ابتدا جلوه ای زیبا از صدف را به افراد نشان بدهیم تا پی به گوهر درون آن ببرند.

تمام عرایض بنده، برداشت شخصی می باشد و ممکن است که درست هم نباشد اما استعانت می طلبم از ام ابیها که در حق ما هم مادری کنند و در این راه با یاری ایشان بتوانیم خادمی لایق قرآن باشیم ان شاءالله

در آخر هم وقت نشد که به غرفه آن آقا سری بزنم اما نوع کارشان باعث که حداقل به آن فکر کنم.1

والسلام


البته تمام این کارها به کمک دوست خوب و همراه عزیزم خانم میرزایی انجام شد.

  • کاظم لو

همایش حمد احمد رزقی بود که به لطف بعثت پیامبر بر ما نازل شد و همچنان این نزول ادامه دارد. در جلسه ای که به بررسی نقاط قوت و ضعف همایش پرداختیم، گویی برایم نوعی کلاس درس ساختار وجودی مبتنی بر توحید بود.

در سالی که به قول استاد، سال کارزار فرهنگی است باید به برکت ماه شعبان استغفار کنیم و جان و دلم را بشوییم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

جلسه نبود، محفلی بود صمیمانه و دوستانه تا در آن چاره اندیشی کنیم برای ضعف هایی که در راه داریم و طلب عمری دراز کنیم به برکت قرآن، درازایی به اندازه برپایی پرچم توحید به مدد کار فرهنگی و هر آنچه آموختیم و می آموزیم از قرآن

چه زیباست دغدغه هایی از جنس سوره ها و روایات و کتاب هایی از این دست

الحمدلله برای بودن در این جمع

الحمدلله برای بودن استادی که کریمانه در این مسیر ما را یاری می فرمایند

اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

  • کاظم لو

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 روزها می­گذرد  و در این گذر من، روزها و قرارهایی که بسته ­ام

روزها با تمام بی قراری های من می گذرد چرا که هنوز ثباتی ندارم

نمی دانم چگونه باید بروم تا قرار پیدا کنم و یا می دانم و ....

این روزهای کلافگی آزارم می دهد و دور می شوم، دورتر و خسته تر

می دانم مقصدم کجاست، هدفم چیست و به چه باید برسم اما خودم، خود را یاری نمی کند

پای رفتم لنگ می زند و حال بودم خراب

دم دمی مزاج شده ام، دمی پر شور و دمی تهی از همه چیز

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

  • کاظم لو

پرچینی که  خوانده شد، کتاب نبود

هر خطش زلزله ای بود تا جای جای وجودت را بلرزاند

خود قیامتی بود تا لرزه افکند بر جانت تا چشم باز کنی و ببینی خود را در آینه ای به اعمال

زبان بگشایی، زبانی به شیرینی تکلمی لکنت بار از اوصاف مردی که  وزن وزانتش آرام و قرار زمین بود

می خوانم :

وقتی که زمین می لرزد

وقتی که لرزیدن، لب گشودن است

وقتی که لرزیدن، چشم گشودن است.


  • کاظم لو

رَبِّ‏ِ إِنىّ‏ِ لِمَا أَنزَلْتَ إِلىَّ‏َّ مِنْ خَیرٍ فَقِیر

  • کاظم لو

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و الحمدلله ربّ العالمین

تو وام دار اسمی هستی که قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ

مریم بودن یعنی حُسنی که مقبول ربّ است

مریم بودن یعنی سراسر طهارت و پاکی و برگزیدگی

مریم بودن یعنی سراسر شکرانه ای از جنس سجود و رکوع

مریم بودن یعنی بستر جاری شدن کلمة الله

مریم بودن یعنی سراسر ذکر نعمت ربّ

مریم بودن یعنی اهلی از جنس کلام حقیقی

مریم بودن یعنی قانت بودن

مریم بودن یعنی تهی شده از همه اسباب و حقیقت جاری شده اراده ربّ

مریم بودن یعنی نشانه ای برای مریم شدن

مریم باش چرا که تو وام دار اسم اویی و باید . . .

  • کاظم لو

بودن من بروز و جلوه رحمت توست

من مخلوق حد خورده ای،  که آینه ی صفاتم باید کلام خالق باشد

من با رهایی از نطق های زمینی می رسم به کلامی که رحمة للعالمین است

کلامی که با او می رسم به ابراز اراده کننده ای که می فرماید: قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً  

 

 

 

  • کاظم لو

سید بن طاوس در سرداب مقدس سحرگاهان از حضرت صاحب الامر شنید که حضرتش چنین دعا مى‏ کردند:

«خدایا همانا شیعیان ما از تابش انوار ما و باقى مانده طینت ما آفریده شده ‏اند و اینان با اتّکا به محبت و ولایت ما گناهان زیادى انجام مى‏ دهند. پس اگر گناهان ایشان بین تو و بین ایشان است، پس از ایشان درگذر که ما از آنها راضى شدیم و اگر آن گناهان بین خودشان است، پس بین ایشان را اصلاح فرما و به خمس ما قصاص کن و ایشان را در بهشت وارد کن و از آتش دورشان فرما و بین ایشان و دشمنان ما در آتش غضب خودت جمع نکن.

آمین یا ربّ العالمین


مهج الدعوات / ترجمه طبسى ؛ ص5


  • کاظم لو

حس این روزهایم سجده دائم است
با تمام قوایم و با جان کندنی سر از مهر برمی دارم
عجیب است تمام سجودهایم
و چه شکوهی دارد سری که در سجده بماند و . . .
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدینَ
  • کاظم لو

گاهی باید سکوت کرد

باید گذاشت، بگذرد

زمان گزینه مناسبی است

گاهی به نظاره ایستادن، بهترین کار است

وَ اللَّهُ مِن وَرَائهِِم محُِّیط

  • کاظم لو