طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

پذیرش انذار رسول و همراهی با او یعنی پذیرش توحید، معاد و نبوت و اتصال به جریانی همیشگی و نصرت و فتحی از جنس مغفرت و اجر عظیم که همه اینها عنایتی است از قرآنی که تقدیر تو را رقم می زند و این تقدیر را می توانی  به وسیله شب قدر متصل کنی به جریان همیشگی کوثر و شکر نعمت کنی با نماز و قربانی کردن هر آنچه که نباید باشی.

--------------------------------------------------------

برگفته از ختم انسی بر اساس فواتح و خواتم سور انّا

  • کاظم لو

هر سوره ای کوثری است برای تو تا متصل شوی به جریانی جاری و شکر به جا آوری

شکری در شان کوثر

شکری از جنس قربانی کردن نفسی سرکش

شکری از جنس نمازی مشابه نماز مولایت

  • کاظم لو




دیروز که داشتم ظرف می شستم، نمی­ دانم چرا ذهنم رفت به سمت ارتباط تمیزی ظروف با پاک شدن روح. نوبت شستن قابلمه که شد دیدم با این که کمتر از یک ساعت از خوردن غذا گذشته است، به سختی تکه­ های چسبیده به آن جدا می شود و حتی مجبور شدم با چاقو و نه با قاشق آنها را جدا کنم و اینجا بود که فهمیدم چه انتظار بیهوده­ ای است که روح و نفسی را که یک یا دو دهه است پر از تکه­ های گناه شده، بخواهی در عرض سه سال بشویی و تطهیرش کنی!

نمی­ دانم اما اگر بخواهد به همان اندازه زمان ببرد تا پاک شود چه؟

اگر برخی از آنها جزئی از  روح شده باشد چه؟

اگر دوباره ...................

ظرف ها تمام شده بود اما در پیچ و خم این اگرها مانده بودم و به خود می­­ پیچیدم. می ­پیچیدم از این که می­ خواهم و دوست دارم و غایتم برای زندگی، همان زندگی به سبک شاگردی در مظهر قرآن است.

نمی دانم چقدر زمان خواهد برد اما امید دارم ، امید به کتاب حکیم نازل شده از سوی حکیم خبیر

من با ذکر  لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ‏ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین‏ پیش می­ روم و می دانم که پرودگاری دارم تواب رحیم.

الهی العفو

 

  • کاظم لو

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

کور راه گم کرده ای

نابینایی با گمان بی نیازی و روی ترش کرده از هر ذکری

 با لمس باران و طعم گس انگور چهره از هم گشاد

و با حس شیرینی رطب، تهی شدم از خود و رهسپار شد

رهسپار شد تا به برود به میهمانی رسول خدا

تا بشوید صفحه صفحه وجودش را و طاهر شود، راه و رسم مردانگی بیاموزد و بشود همان صحیفه باکرامتی که سفیر ذکر است

  • کاظم لو

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تو در چشم خدا صحف مکرمه هستی که قرآن را فرستاد که روی تو نوشته شود و ذکر یعنی تو که صفحه ای نفیس هستی که اگر نبودی خدا نگاشته شدن و حک شدن قرآن را در سینه تو نمی خواست.

خدا قرآن را به ناپاک عرضه نمی کند، الا این که امید به پاک شدن آن داشته باشد. خدا کلمه خود را در جایی که بروز نداشته باشد مصرف نمی کند. خدا نوشته خودش را به صفحاتی نمی سپارد که طهارت نداشته باشد.

تو صحیفه باکرامت مرفوعه مطهره باش، خدا این را برای تو خواست که تو را متذکر کند و تذکره را برای تو فرستاد.

خدا وساطت انتقال پیامش و رساندن کلامش را به هر سفیری نمی سپارد. خدا تو را مُسلِم خواست، تو را سفیر با کرامت دارای برّ خواست.

تو ای انتقال دهند معرفت قرآن، توئی که کلام و نفست در اختیار خودت نیست و تو که بی بهره ای از برّ و مردانگی، قرار بر این نبود که خالی از برّ باشی و خالی از برّ بمانی که اگر غیر از این بود خدا تو را سفیر برای ذکر خود نمی کرد، به فکر خودت باش.


متنی بسیار زیبا از استاد رجبعلی در مورد آیات 11 تا 16 سوره مبارکه عبس، در ختم مفهومی که به صورت شفاهی بیان کردند و چون عالی بود بنده ثبت کردم

  • کاظم لو

حال این روزهایم را دوست ندارم ....

روزهای سرگردانی بین بودن و شدن

روزهایی که از پی هم ، مرا در محاسبه ای بین خود و نفسم زنجیر کرده اند

روزهایی سردی که پای اراده ام یخ زده است

روزهایی که لحن سجده هایم دل نشین نسیت

دلم بهاری می خواهد

نه از جنس طبیعت

دلم بهاری می خواهد طبیبانه

بهاری از جنس رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنهَُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّار تا دست در دستش و رها در آغوشش جدا شوم از این روزها


  • کاظم لو


شهر با تو هذاالبلد شد

به یمن وجود تو مبارک شد و تقدس پیدا کرد

به حرمت وجود تو مشهدالرضا شد و حل تو آن را مقدس کرد

جام زهری که تو نوشیدی، کبدی بود که طوس را هذاالبد کرد



این متن نذر هرسال برای امام رئوف است.
  • کاظم لو

دلم خضرائی گنبد شما را می خواهد تا در پس آغوش پدری مهربان مأوا گیرم و دل سپارم به تربت بقیع و چادرم را به رسم ادب سرشار از غبارش کنم و در فراق فرزندی که با اشک چشم خاک از چادر مادر می شست،  ببارم.

  • کاظم لو

جلوه عبودیت

قامت بلند تو در صفحه پست ادراک آنها جای نمی گیرد. آخر تو قامتت راست شده تا که ابراز عبد بودن باشی. آنگاه که اذن هر کلام و سخنی را هم از مولایت می ستانی.

عبد بودن تو را آنجا می توان استشمام کرد که برای صدا کردن برادر و مولایت جز  به اذن، « برادر» شنیده نمی شود!

تو آنگاه که غرق امر مولایت شدی، آنگاه که غرق طاعت شدی سر بر قدوم آستان پاک مادر نهادی. این لحظه همان لحظه نمایش برادری بنده ای است با مولا

  • کاظم لو

تو را می شناخت و می دانست که نمی روی

اما

گفت و جواب شنید عبودیت را

عبودیت تو امان نامه اهل حرم بود

ابراز برائتت، ابراز بودن بود برای رقیه، سکینه و دل های نا آرام حرم


  • کاظم لو