طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

طلوع دیگر

به امید روزی که طلوع با حضور تو رخ دهد

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

راه عبودیت

عبودیت یعنی خالصانه تو را خواستن، از هرچه غیرتو بریدن

عبودیت یعنی هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار

عبودیت یعنی باور اینکه همه چیز در احاطه و تسخیر توست

عبودیت یعنی باور فرمانروایی مطلق تو

عبودیت یعنی باور بی نیازی تو

عبودیت یعنی هرلحظه برای با توبودن اضطرار داشتن

عبودیت یعنی هر لحظه ذکر تو را بر لب داشتن

عبودیت یعنی با تمام وجود تسلیم تو شدن

عبودیت یعنی اطاعت محض

عبودیت یعنی با تمام وجود تو را شنیدن

عبودیت یعنی دیدی عبرت آموز داشتن

عبودیت یعنی بهره مندی از نورالهی برای شرح صدر داشتن

عبودیت یعنی هر لحظه در خوف و رجاء بودن

عبودیت یعنی برده بودن مالکی که سراسر زیبایی است

عبودیت یعنی وقتی او را داری از هرچیز دیگری بی نیازی

عبودیت یعنی توکل بر کسی که تو را از همه آسیب ها ایمن می کند

عبودیت یعنی شفیع قرار دادن او برای روزی که هیچ یاوری نداری

عبودیت یعنی نعمتی که هر لحظه باید شاکر آن باشی

عبودیت یعنی تسلیم در برابر خدای غفورو رحیم

عبودیت یعنی باور اینکه ستایش ویژه خدایی است که به وعده اش عمل می کند


  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا وکامل آفرید

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

وقتی راه افتادم نمی دانستم که کجا می روم  و چه می خواهم

همین طور راه می رفتم و اطرافم را نگاه می کردم تا اینکه تو را دیدم

توچنان زیبا و با صلابت قدم بر میداشتی که گویا هرلحظه رویت مقصد می کردی

تو با همه وجودت طی مسیر می کردی و پیش می رفتی و تمام وجودت افقی بود که می خواستی به آن برسی

راه رفتن و قدم برداشتنت مرا هم مجذوب کرد که با تو همراه شوم زیرا که

ایستاده رفتن تو را دوست دارم و می دانم که با این گونه راه رفتن است که می رسم

ایستاده رفتن تو افق را برایم در دسترس می کند و رسیدن را برای ممکن

ایستاده رفتن تو به من می آموزد که برای رفتن و رسیدن چه باید کنم

ایستاده رفتن تو برایم مسیر تعریف می کند برایم راه می سازد

ایستاده راه رفتن تو مرا بی نیاز می کند از هرنوع رفتن دیگری برای رسیدن

پس به دنبال تو راه می افتم و سعی می کنم با تمام وجودم که از تو یاد بگیرم راه رفتن را

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قدم نهاده ام در زمین متبرکی برای سنجیده شدن

قدم نهاده ام در زمینی که سراسر رحمت و نعمت است برای کسانی که ببینند و بشنوند و بیندیشند

در این زمین با هر عملی می میرم و زنده می شوم که اگر مرا نهرساند برای حاضر شدن در برابر مقتدری عزیز، چه کنم

چگونه سر به آسمان بلند کنم و دست نیاز داشته باشم برای برطرف شدن فطوراتم

چگونه دیده بچرخانم و ببینم عزیزی را که با همه رحمانیتش می خواهد مرا به رساند به آسمانی که همنشین بشوم با همه کواکب و برانم شیطان را از همه وجودم

چگونه  می توانم روی زمین امنی زندگی کنم و هر لحظه موت و حیات نداشته باشم با وجود خدایی  که به درون و بیرونم آگاه تر از خود من است

چگونه می توانم برسم به روز رستاخیز اگر رزقی نباشد برای قوت پاهایم

پس قرار می گیریم در آغوش پدری مهربان تا پناهم دهد از همه ناامنی ها و یادم بدهد تا بتوانم بشنوم صدای عذاب را و بفهمم که چگونه با زندگی زمینی برسم به رزقی آسمانی

 

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بودن تو یعنی رزقی آسمانی در زمین برای من

تو آمدی تا من باشم و برسم به تو تا دستم را بگیری و ببری با خودت به سرزمینت جایی که ورای همه زمین­ها و آسمان­هاست

تو آمدی تا با عظمت بودنت درک کنم هراس بودن در ضلالت را

تو آمدی تا با بودنت درک کنم سعادت­مندی را در روی زمین با دیدی آسمانی

تو آمدی تا دور کنی مرا از عذابی که فقط تو می­دانی چیست

تو آمدی تا بگسترانی سایه رحمت ربی را که به واسطه تو من هم می توانم در سایه آن باشم

تو آمدی تا نشانم دهی آشکار و پنهانم را تا درک کنم خلق بدون فطور را

تو آمدی تا با وجود خودت به من نشان بدهی عظمت زمین را برای روزی که بازخواهم گشت

تو آمدی تا من در سایه تو امنیت را بفهم از همه نبودن ها و نشدن ها

تو آمدی تا من از نگاه تو بفهم اینکه یعنی چه إِنَّهُ بِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءِ  بَصِیر

تو آمدی تا بفهم یاری در هنگام عذاب چگونه است

تو آمدی تا به یمن بودن تو من به رزق برسم

توآمدی تا من ایمن باشم با وجود تو و این امینت با عذاب هم امنیت است

تو آمدی تا با هراس بودن تو من توکل کنم و راه بروم

 

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

حقیقت پرواز

در آسمان تو که پرواز می کنم بالهایم را از تودارم و این پرواز هم رحمتی است از تو که نصیب من شده است

در آسمان تو که پرواز می کنم با تمام آرامشی که بال می زنم و بالا می روم بازهم می ترسم از زمانی که دیگر بالهایم حرکت نکنند و من با صورت به زمین بخورم

در آسمان تو که پرواز می کنم می دانم که چه زیبا زمینی قرار داده ای برای رزق من و هربار که به زمین می آیم برکت و امنیت آن را می فهمم و شاکرم از این همه نعمت

در آسمان تو که پرواز می کنم می بینم ستارگان را که چه زیبا زینت آسمان شده اند و چه شکوهی دارد این آسمان با همه زینت هایش

در آسمان تو که پرواز می کنم می بینم حقیقت قدیر بودنت را و نیاز خود را به غفران تو

در آسمان تو که پرواز می کنم با هر پرزدنی می میرم و زنده می شوم از هراس روزی که  می گویند أَ لَمْ یَأْتِکمُ‏ْ نَذِیر

در آسمان تو که پرواز می کنم تمام وجودم را سمع و عقل می کنم تا مبادا آتش دوزخ بسوزاند پرهایم را

در آسمان تو که پرواز می کنم همه وجودم را نیازمند لطافت و مهربانی تو می بینم

در آسمان تو که پرواز می کنم می دانم که اگر لطف تو نباشد با طوفانی خواهم مرد و با لرزشی خواهم افتاد

در آسمان تو که پرواز می کنم با تمام وجودم شاکر تو هستم زیرا می دانم که هلاکت یا عفو من در دست توست

در آسمان تو پرواز می کنم به امید روزی که خیس شوم از آب گوارایی که رحمتی است بی اندازه از سوی تو برای منی که هر لحظه نیازمند رحمت تو هستم برای بیرون آمدن از ضلالتی آشکار

(سوره مبارکه ملک)

 

 

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا وکامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

صاحب فضل

به سوی تو می شتابم برای رسیدن برای دریافت رزقی که فقط از فضل توست که روزی من می شود

به سوی تو می شتابم چرا که تو برای خارج شدن من از گمراهی محض رسولی فرستادی که دلسوزتر از مادر دست مرا می گیرد و راه رفتن در مسیر هدایت را یادم می دهد

به سوی تو می شتابم زیرا که هرچه را که بخواهم و طلب کنم، دست نیازم را می بینی و عطا می کنی به من آنچه را که شایسته بزرگی توست و می بری من را تا رسیدن به رستگاری

پس به سوی تو می شتابم تا ببخشی و بپوشانی گناهانم را و همراهم کنی با تمام ارض و سمائت برای بروز بی نهایت بودن تو و اینکه هر چه هست فضل توست و تویی دانا به همه امور

 

(سوره مبارکه جمعه)

  • کاظم لو
 

به نام خدایی که زیبا وکامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

هر روز که بیدار می شوی رحمتی است از صاحب ملکی که به واسطه قدیربودنش  به تو عطا می کند آن کسی که هیچ خللی در ملکش نمی بینی و هرچقدر هم که بگردی تو خسته می شوی اما نمی توانی ناهماهنگی ببینی

حال همین مالک هر روز به تو میدان عملی می دهد به وسعت یک شبانه روز برای اینکه برسی به احسن عمل، برای اینکه فطور نداشته باشی

وسعت  و ادامه این رحمت عمر توست که می سازد تو را، که هر زور این عمر را با نگرانی و دلهره از اینکه نکند روزی بیدار نشوم یا اینکه دیگر زمین امنی نباشد برای میدان عمل داشتن طی می شود،  پس باید بپیوندم به کسی که دستم را بگیرد و نواقصم را رفع کند تا برسم به مغفرت و به برکت دست محافظی که ا زخودم بیشتر مراقبم هست آخر صفت اوست لطافت وآگاهی از چیزهایی که در درک من نیست و میگریم دستش را برای قیام کردن و درست راه رفتن در راهی مستقیم

 

(سوره مبارکه ملک)

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وقتی می­رسی که .  . .

وقتی داری با سرعت می دوی برای رسیدن، برای همراه شدن، برای شهید شدن، برای هم نشین شدن با 72 تن

وقتی همه جوره خودت به آب و آتیش می زنی که برسی به روز موعود به روز دهم به صحنه مبارزه نفس و دین

وقتی همه تلاشت می کنی که از روی نشانه­ها مسیر گم نکنی، اشتباه نری، راه و بیراهه را از هم تشخیص بدهی

وقتی فکر می­کنی که تمام زندگیت یعنی رسیدن، یعنی همراهی، یعنی بودن در زمین بلا، یعنی ...

پس فکر می کنی که داری درست می دوی، با سرعت می روی، با تمام وجود داری تلاش می کنی، اونوقت بهت می­گویند تو زمانی می­رسی که سرها سر نیزه است اونوقت که . . .

سرجات خشکت میزنه، دیگه نه میتونی بری نه میتونی برگردی، تمام بدنت که کاش که فقط بدنت تمام روح و جسمت سست می شه و دیگه نمی­دونی چیکار کنی

کلا خاموش میشوی، کلا بی­حرکت می­شوی، اصلا آن قدر این شوک عظیم بوده که نمی­تونی کاری بکنی

چقدر قراره تو این حالت بمونی معلوم نیست اما قطعا یک شوک عظیم­تری می خواهی که خارج شوی از این حالت. آخه نگفتن راه اشتباه می­روی، باورهات درست نیست، گفتن دیر می­رسی و اینجاست که گنگ می­شوی و می­مانی وسط راهی که نه می­توانی برگردی نه نمی­دانی که پس چگونه باید بروم که سر وقت برسم ؟

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

معمولا افراد در سالروز تولدشان میزبان مهمانی هستند که به مناسبت این روز تشکیل می­شود و مهمانان همه می­آیند برای عرض تبریک و اهدای هدیه. اما من امسال بر خلاف این رسم دیرینه مهمان بودم، مهمان جشن آسمانی که میزبانانش انبیائی بودند که به وسعت آسمان برایم هدیه آورده بودند. چنان بزم و سروری بود که اصلا فکر نمی­کردم که من هم جزئی از آن باشم اما از جایی فهمیدم که بودن من در این جشن هم از همان هدایایی بود که تهیه دیده بودند. اما این  مراسم آداب خاصی داشت باید با لباس جهاد و با همه اموال و انفست شرکت می­کردی نمی­دانم تا چه حد شرایط  را داشتم اما خب راهم دادند.

صدای موسیقی این سرور را هیچ­گاه و هیچ­کجا نشنیده بودم موسیقی که زمزمه تسبیح همه آسمان و زمین بود در وصف عزیز حکیمی که گفتار و عمل برخی به شدت او را خشمگین می­کرد نمی­دانم شاید خود من هم گاهی . . .

سیر می­کردم در این جشن آسمانی تا بدانم که چیست راز عزیز شدن در چشم میزبان و چگونه می­توانم بنیانم را باعشق و ایمان به او بسازم و از این به بعد نه در سال روز تولدم بلکه هر لحظه مهمان و نورچشمی او باشم

من دیدم و گریستم از آزار فاسقینی که آزردند میزبانی را که با همه وجود پذیرایی می­کرد از مهمانانی که به قصدی جز مهمانی آمده بودند

من دیدم عیسی بن مریمی را که چه زیبا با میزبان قبل از خود و میزبان بعد از خود جلوه می­داد به این شادمانی و سراسر وجودت را پر می­کرد از عطراحمدی

چشمانم محو نوری شده بود که فوق همه نورها بود و اگر دعوتش را می­پذیرفتی تو هم جزئی از آن می­شدی و اگر نمی­خواستی باید که ترک می­کردی این مهمانی را چرا که رد دعوت تو فقط تو را تار می­کرد و تو بی­بهره می­ماندی از این نور و اگر خوش نداشته باشی نمی­توانی هدیه­ای را که مافوق آنچه که  تصور می­کنی  بگیری نه این که ندهد چون میزبانیست مهربان که با یک بغل هدایت و حق آمده به استقبال تو

وای چه جشنی، هر هدیه­ای که دریافت می­کنی زمینه ساز هدیه­ای است بزرگتر که اصلا این صفت میزبانی آسمانی است که تجارتی به تو یاد می­دهد که تو را بی­نیاز می­کند از هرچیز عذاب آوری و همانند نهرهای جنت زلالت می­کند تا بشارت دهد به تو یاری و پیروزی در خور میزبانی خودش

حال باید انتخاب می­کردم که باشم در این بزم و هم صدا بشوم با چنین میزبانانی و یا اینکه ...

و من خواستم از میزبان بزرگ این جشن از رسول الله که کمکم کند تا بشوم انصارالله انشاالله

سوره مبارکه صف

  • کاظم لو

به نام خدایی که زیبا و کامل آفرید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

چه حرجی است مرا وقتی که همراه نیستم با کتاب تو و هیچ چیز برایم انذار و ذکر نیست و تبعیتم تنها در نمازی خلاصه می شود که هیچ وزنی از حق ندارد و یا اگر دارد آن قدر نیست که سنگینی کند

چه حرجی است بر تو از جانب من که این قدر غیبتت طولانی شده است؟

می دانم که اگر وزن اعمالم سنجش حقی داشت و اگر ذکرم  موجب حرجم می شد، آنگاه تنگ نمی شد سینه تو از فشار غیبت و اندوهگین نمی شدی از خسران من !

اگر حیات داشتم آنگاه بود که تبعیتم مرا به ذکر می رساند و شاکر می شدم و دم به دم دچار حرج می شدم از این همه سبک وزنی اعمالم و آنگاه بود که همه معاشم می شد ذکر تو

اما خداوند چه زیبا فرموده قلیلاً ما تذکرون

می دانم زمین و ابزارش وسیله­ای برای شکر و داشتن دغدغه سنگینی حقی است که اگر نباشد هلاک می شوم

می دانم که هر لحظه باید چشم آیه بین داشته باشم تا به دست ابلیس عریان نشوم

می دانم که باید هر زمینی را سجده گاه تو کنم تا بتوانم برسم به تو

می دانم که ملکوت یعنی دم به دم با تو بودن و از تو الگوگرفتن برای رفتن و رسیدن

حال می خواهم که کمکم کنی و دستم را بگیری تا به کمک تو و با تو درک کنم ملکوت خداوند را

پس زمزمه می کنم اللهم بلغ مولانا الامام الهاد المهدی

(سوره مبارکه اعراف)

 

  • کاظم لو